تجاوز شيشه اي ها در پرايد شيشه دودي

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

امکانات جانبی

    آپلود عکس

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 173
    کل نظرات کل نظرات : 0
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 0

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 35
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 525
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 4
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 53
    آي پي امروز آي پي امروز : 12
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 175
    بازدید هفته بازدید هفته : 914
    بازدید ماه بازدید ماه : 1372
    بازدید سال بازدید سال : 3855
    بازدید کلی بازدید کلی : 277359

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.137.185.180
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

تجاوز شيشه اي ها در پرايد شيشه دودي

 
تعداد شاکی‌های پرونده «گرگ‌های خاکستری» به 14 نفر رسید. با مراجعه 12 زن و دختر دیگر، تحقیقات برای شناسایی قربانیان این پرونده در اداره آگاهی درحالی ادامه دارد که سه قربانی صبح روز شنبه در دادسرای جنایی تهران پرده از روز سیاهی برداشتند که طعمه مردان شیشه‌ای شده بودند.
 
خبرگزاری ایسنا: تعداد شاکی‌های پرونده «گرگ‌های خاکستری» به 14 نفر رسید. با مراجعه 12 زن و دختر دیگر، تحقیقات برای شناسایی قربانیان این پرونده در اداره آگاهی درحالی ادامه دارد که سه قربانی صبح روز شنبه در دادسرای جنایی تهران پرده از روز سیاهی برداشتند که طعمه مردان شیشه‌ای شده بودند.

و بچه‌محل با یک پراید شیشه دودی در خیابان‌های خاص پایتخت پرسه می‌زدند تا نقشه هولناکشان را به اجرا بگذارند. مردان تبهکار، دختران و زنان را به بهانه مسافرکشی سوار خودروشان می‌کردند و در یک فرصت مناسب دست به آزار و اذیت طعمه‌هایشان می‌زدند.

این پرونده هولناک از ششم فروردین‌ماه و با شکایت دختر 22 ساله که در میدان هفتم تیر طعمه آنها شده بود روی میز کارآگاهان قرار گرفت، اما خیلی زود ابعاد گسترده‌تری پیدا کرد. 12 فروردین‌ماه نیز یک قربانی دیگر پرده از این سناریوی سیاه برداشت. تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا این‌که ماموران پلیس خود را در مقابل پرونده‌ای سریالی دیدند. تحقیقات نشان می‌داد متهمان بدون ترس و با برنامه‌ریزی طعمه‌هایشان، را شکار می‌کنند، تا این‌که با چهره‌نگاری، یکی از متهمان که در زمینه موادمخدر سابقه زیادی داشت، دو پسر شیشه‌ای شناسایی شدند. همین موضوع کافی بود تا پس از چند عملیات گسترده تیم پلیسی راز جنایت‌های متهمان که با خودروی پراید خاکستری رنگ زنان و دختران را به قصد آزار و اذیت می‌ربودند، برملا شود.

این دو متهم که خیلی زود و در همان نخستین جلسه بازجویی به شکار هشت طعمه و آزار و اذیت آنها در داخل خودروشان اعتراف کردند، حالا در برابر پرونده سنگین‌تری قرار گرفتند. 9 شاکی در اداره آگاهی به طرح شکایت پرداختند و 3 شاکی دیگر در دادسرای جنایی شناسایی شدند. تعداد شاکی‌های پرونده این دو مسافربرنما در حالی به 14 نفر رسید که با توجه به گستردگی زوایای این پرونده، افزایش تعداد شاکی‌ها پیش‌بینی می‌شود.

دختران قربانی در دادسرای جنایی

شیشه‌های دودی‌رنگ پرایدی که سرنشینانش راز هولناکی را در آن پنهان کرده بودند. تمام خشم‌شان را در گلو پنهان کرده‌اند، هنوز دستانشان، صدایشان می‌لرزد از یادآوری آن روز سیاه. می‌ترسند از شیشه‌های دودی، از همه پرایدهای خاکستری.

سه دختر که زخم‌های عمیق و تحقیرآمیزشان آنها را فرسنگ‌ها از هم‌نسلان‌شان جدا کرد تا هیچ‌وقت نتوانند مثل سابق به روزهای گذشته بازگردند. سه دختر 27، 32 و 34 ساله با سرگذشت‌ها و دنیاهایی متفاوت، عجیب با هم همدردند. همدردی‌شان بار سنگین روایت ماجرا را سبک‌تر می‌کند با این حال می‌گویند دردشان شاید کمرنگ شود اما هرگز از بین نخواهد رفت.

نمی‌خواهند نامشان فاش شود؛ حق هم دارند. «بعد از این حادثه نامزدم مرا ترک کرد حالا اگر فامیل و دوستانم هم نامم را در لیست قربانیان ببینند لابد رفتارشان با من برمی‌گردد»؛ اینها را دختری می‌گوید که یکم تیرماه قربانی «گرگ‌های خاکستری» شد و بعد از آن هر روز زخم‌های بی‌مرهمش را در کنار سرزنش‌های نامزدش تاب آورد و دست آخر هم نامزدی‌اش به‌هم خورد تا با بار سنگین غم‌هایش تنها بماند.

تصویر سه قربانی تازه شناسایی شده این پرونده، تصویر عجیبی است. سه دختر قوی دور از مختصات زنانه‌شان، درباره پرونده‌شان مصمم و قوی صحبت می‌کنند. از آنها درخواست گفت‌وگو می‌کنم. می‌خواهم بدانم، این‌که چه کردند و بعد از این چه خواهند کرد؟! می‌گویند، شمرده و تلخ از آنچه بر سرشان آمد تا روزهای بعد و آینده نامعلوم‌شان. در لابه‌لای مرور خاطرات صحنه‌هایی هست که تک‌تک‌شان دیدند. لحظاتی که آرزوی مرگ کردند و بعد از آن روزی‌ هزار بار مردند و زنده شدند.

نامزدم ترکم کرد

دختر 27 ساله آن روز بعدازظهر از محل کارش بیرون آمده بود. می‌خواست از سردار جنگل به خانه‌شان در شهران برود که یک پراید خاکستری رنگ با شیشه‌های دودی در مقابلش متوقف شد، ادامه ماجرا را از زبان این قربانی 27 ساله بخوانید:

چرا سوار این خودرو شخصی شدی؟

مشغول صحبت کردن با موبایلم بودم، زیاد حواسم به اطراف نبود. می‌خواستم زودتر به خانه‌مان برسم به همین خاطر وقتی یک پراید خاکستری رنگ مقابلم توقف کرد مسیرم را گفتم. فکر کردم مسافرکش شخصی است. تمام شیشه‌های خودرو به غیر از شیشه جلو دودی بود و من پسری را که در کنار راننده نشسته بود ندیدم اما راننده ظاهر آراسته‌ای داشت. به همین خاطر شک نکردم و سوار شدم.

وقتی سوار شدی چه اتفاقی افتاد؟

من همچنان درحال صحبت کردن با موبایلم بودم که شارژ تلفنم تمام شد. وقتی این موضوع را فهمیدند راننده به همدستش گفت «فرهاد برو عقب» در یک لحظه اتفاق افتاد. من را کف خودرو انداخت و شروع به ضرب‌وشتم کرد و بعد به من تجاوز کرد. موهایم را می‌کشید، به‌طوری که بعد از 13 روز هنوز نتوانسته‌ام موهایم را شانه بزنم. سرم درد می‌گیرد و یاد آن لحظه می‌افتم.

کجا پیاده‌ات کردند؟


بعد از دو ساعت من را در جاده ساوه رها کردند. از خودروهای عبوری جاده درخواست کمک کردم و چون دیگر از خودروهای شخصی می‌ترسیدم و به هیچ‌کس اعتماد نداشتم، جلوی سرویس شرکت‌ها را گرفتم و آنها من را به پلیس‌راه تهران ساوه رساندند.

شکایت کردی؟

همان شب با گریه رفتم خانه‌مان و موضوع را با پدر و مادرم در میان گذاشتم و فردای آن روز برای طرح شکایت به اداره آگاهی رفتیم.

با این خاطرات تلخ چگونه زندگی می‌کنی؟

از همه ماشین‌ها می‌ترسم، حتی از سوار شدن به خودروی پدرم. هنوز باور ندارم که قربانی شده‌ام. نامزدم همیشه تأکید داشت که سوار خودروهای آرم‌دار شوم و من هم حرفش را قبول داشتم. هرگز تصور نمی‌کردم همین یک‌بار اشتباه تاوان سنگینی داشته باشد.

پس نامزد داری؛ او چه گفت بعد از این ماجرا؟


ترکم کرد. دعوایمان شد و هر بار به خاطر اشتباهم مرا سرزنش می‌کرد. گفت نمی‌تواند با این موضوع کنار بیاید و بهتر است جدا شویم.

خودت چه فکری می‌کنی؟


احساس می‌کنم این سرنوشت اگرچه تلخ بود اما من را یک قدم به خدا نزدیک‌تر کرد. خوشحالم که مثل خیلی از دخترانی که قربانی تجاوز می‌شوند سکوت نکرده‌ام. با قدرت پای شکایتم ایستاده‌ام حتی به قیمت از دست دادن خیلی از چیزهای خوب گذشته.

وحشت در زندگی‌ام رخنه کرده


32 ساله است؛ قربانی دیگر دو متهم پرونده. از آن روز سیاه، روزهایش را می‌شمارد تا قبل از خبر دستگیری همه پرایدهای خاکستری را رصد می‌کرد تا شاید ردی از دو پسر متجاوز پیدا کند. بارها به اتوبان آزادگان رفت؛ همان جایی که بعد از تجاوز رهایش کرده بودند. با این‌که می‌گوید "ما دیگر آدم‌های عادی نمی‌شویم"، اما امیدوار است. خیالش راحت‌تر شده، حالا دیگر ورق برگشته است؛ دو پسر شیشه‌ای که یک روز بزرگترین کابوس زندگی‌اش را رقم زدند حالا در چنگال قانونند.

از روزی که قربانی شدی بگو...


قبل از میدان پونک سوار شدم. هنوز پنج ثانیه از سوار شدنم نگذشته بود که ناگهان سرنشین کنار راننده خودش را به عقب خودرو انداخت. شروع به ضرب و شتم کرد و من با دستم به شیشه پنجره مشت می‌کوبیدم. به دوستش می‌گفت چکش را بده چکش را بده تا بزنمش. یک لحظه سرم را بالا بردم. اطراف خیابان ماموران راهنمایی رانندگی ایستاده بودند اما شیشه‌های خودرو آن‌قدر دودی و تیره رنگ بود که من را نمی‌دیدند. بعد به سمت اتوبان رفتیم و فرهاد در داخل خودرو من را مورد آزار و اذیت قرار داد.

کجا پیاده‌ات کردند؟

یک منطقه‌ای بود به اسم «صفا» در اتوبان آزادگان نزدیک پل ساوه.

چه‌کار کردی؟

با دوستم تماس گرفتم و همان شب از پزشکی‌قانونی نامه گرفتم و برای شکایت به پلیس آگاهی رفتم.

بعد از این حادثه روزهایت را چگونه می‌گذرانی؟

از لحاظ روحی زیاد لطمه دیدم. پیش مشاور رفتم.

خانواده‌ات می‌دانند؟

نه به کسی نگفتم. خجالت می‌کشیدم اما از طرفی نگرانم یک‌بار دیگر در یک خیابان دیگر دختران و زنان دیگری قربانی این‌گونه جنایت‌های مشابه شوند به همین خاطر هر جایی که می‌روم این ماجرا را از زبان یکی از دوستانم تعریف می‌کنم تا دختران جوان بیشتر مراقب خودشان باشند.

قربانی دیگر زنی 34 ساله و مادر دو دختر 15 و 12 ساله است. می‌گوید خدا را شکر که دخترانم به جای من قربانی این جنایتکاران نشدند. او هم مثل همه قربانیان در مسیر سوار شدن به تاکسی قربانی شد و حالا به‌عنوان یک مادر قوی، مصمم است تا با پیگیری شکایتش از همه زنان و دخترانی که از ترس آبرویشان سکوت کرده‌اند، حمایت کند.

پرونده سیاه این متهمان هر روز ابعاد تازه‌تری پیدا می‌کند. شاکیانشان درحال افزایش هستند و هنوز خبری از سرنوشت قربانیانی که احتمال دارد در گوشه و کنار شهر سکوت کرده باشند، وجود ندارد.
بازداشت متجاوزان به ۸ زن و دختر در پراید شیشه‌ دودی

یکی از متهمان دستگیرشده ۲۱ساله و دیگری ۲۵ساله و سابقه‌دار است. آنها مدتی قبل در پاتوقی شیشه‌ای با هم آشنا شدند و از همانجا بود که نقشه ربودن زنان و دختران و آزار و اذیت آنها را طراحی کردند. گفت‌وگو با آنها را بخوانید.

خودروی پراید متعلق به کدامتان است؟

پسر ۲۵ساله که فرهاد نام دارد و از دوستش کمی بزرگ‌تر است، پاسخ می‌دهد: پراید متعلق به پدرمن بود که به بهانه مسافرکشی گاهی از او می‌گرفتم. او از این کارهای من خبر نداشت.

شیشه‌هایش را خودت دودی کردی؟

راستش را بخواهید شیشه‌ها را دودی کردم تا کسی از بیرون به راحتی نتواند داخل ماشین را ببیند. از قبل نقشه کشیده‌ بودم که گیر نیفتم.

چند نفر را ربودید؟

فکر می‌کنم حدود ۸نفر که گویا فقط ۲نفر شکایت کرده‌اند. مابقی هم شاید از ترس آبرویشان هنوز تصمیم به شکایت نگرفته‌اند.

چه شد که این نقشه به ذهنت رسید؟

من و دوستم سعید هر دو اعتیاد شدیدی به شیشه داریم. وقتی دختران و زنان را سوار می‌کردیم، بدجوری توهم می‌زدیم و همین توهم شیشه بود که باعث می‌شد پس از سرقت به آنها تجاوز کنیم.

معمولا کدام سمت تهران ‌طعمه‌هایتان را به دام می‌انداختید؟

معمولا غرب تهران یا جایی که نزدیک اتوبان باشد و ما بتوانیم خیلی سریع وارد اتوبان شویم. چون اگر داخل شهر می‌گشتیم قطعا همه متوجه نیت ما می‌شدند.

با اموال طعمه‌های‌تان چه‌کار می‌کردید؟

سعید متهم ۲۱ساله پاسخ این سؤال را می‌دهد و می‌گوید: یک قاچاقچی را می‌شناختیم که از او مواد می‌خریدیم. هرچه از طعمه‌هایمان سرقت می‌کردیم تحویل همان قاچاقچی می‌دادیم و شیشه می‌گرفتیم. البته این را هم بگویم که من در این ماجرا نقش راننده را داشتم و فقط به یک نفر تجاوز کردم.

راننده؟! مگر ماشین برای پدر فرهاد نبود؟

برای پدر فرهاد بود اما بیشتر وقت‌ها من راننده بودم. البته گاهی هم جایمان را عوض می‌کردیم. اما بیشتر فرهاد با چاقو، فندک و چکش طعمه‌ها را تهدید و به آنها تجاوز می‌کرد. یک‌بار هم جایمان را عوض کردیم همین

گفتگو با قربانيان در ادامه مطلب ...



تاریخ ارسال پست: ساعت:
برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: